- تاریخ: تیر ۹, ۱۴۰۳
- شناسه خبر: 38766
مشارکت پایین،پیام واضح انتخابات؛ به نفع هیچکس!
دردو هفته منتهی به دور دوم، زمان زیادی برای جبران نیست؛ کار دو نامزد باقیمانده، جذب قشری است که خود را فراموششده میبیند. اما نتیجه را همان چند میلیون نفری رقم میزنند که فعلاً تصمیم گرفتهاند نباشند.
زینب سودی- با اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری، تنها پیشبینی درست، کشیده شدن رقابت به دور دوم بود؛ سایر پیشبینیها و نظرسنجیها با واقعیت فاصله داشتند. اما مهمترین پیام این انتخابات، نه نامزدها و آراء، بلکه مشارکت تنها ۴۰ درصدی مردم بود؛ پیامی که هیچ جناحی نمیتواند از آن احساس پیروزی کند.
نه تمام ظرفیت اصلاحطلبان و نه توان بسیج سیاسی اصولگرایان، نتوانست مشارکت مطلوبی رقم بزند. این یعنی جامعه سیاسی ایران «لاغرتر» شده و دیگر نمیتوان بر موج هیجانات زودگذر یا تخریب رقبا برای ترغیب مردم به رأی دادن حساب کرد.
میانگین تاریخی مشارکت در انتخاباتهای جمهوری اسلامی حدود ۶۳ درصد است؛ کاهش بیسابقهی ۲۰ درصدی، نشانهی خروج بخشی از جامعه از فضای سیاست رسمی است. گروه سنی ۱۸ تا ۲۵ سال که در انتخابات قبلی فقط ۲۰ درصد مشارکت داشت، اینبار هم تغییری نکرد؛ یعنی بخش قابل توجهی از این گروه جوان، همچنان از صندوق رأی قهر کردهاند. این نشانهای جدی است از بیاعتمادی نسل تازه نسبت به تأثیر رأیشان.
برخی، زودهنگام بودن انتخابات را علت مشارکت پایین میدانند؛ اما ریاستجمهوری، ذاتاً انتخاباتی حساس است. مردم، اگر بخواهند در صحنه باشند، زمانبندی را بهانه نمیکنند. آنچه مشارکت را تهدید کرده، نه تقویم، بلکه ناامیدی، فشار اقتصادی، نبود آزادی های اجتماعی و ناکارآمدی در تصمیمگیریهاست.
از ۶۱ میلیون واجد شرایط، فقط ۲۴ میلیون رأی دادند؛ یعنی حدود ۳۸ میلیون نفر بهوضوح بیاعتنایی کردهاند. مهمتر اینکه این بار، قهر با صندوق فقط از سوی طبقه مرفه یا خاص نبود؛ محرومان نیز پای صندوق نیامدند. این یعنی نارضایتی به بدنهی اصلی جامعه رسیده است. مردمی که نمیخواهند رأی بدهند، لزوماً سیاستگریز نیستند؛ بلکه به این نتیجه رسیدهاند که در تصمیمات کشور دخیل نیستند و صدایشان شنیده نمیشود و این خطرناکترین نوع ناامیدیست.
با این نرخ مشارکت، رئیسجمهور منتخب دور دوم – حتی در خوشبینانهترین حالت – با حدود ۱۵ میلیون رأی به قدرت میرسد؛ یعنی کمتر از ۲۰ درصد از واجدان شرایط. در حالی که در دورههای قبل، رؤسای جمهور با آرایی بین ۴۰ تا ۵۵ درصد از کل واجدان، مشروعیت عمومی بیشتری داشتند.
جامعهای که تصمیم به عدم مشارکت میگیرد، پاسخی است به بیتوجهیهایی که پیشتر دیده است. این قهر، یک انتخاب سیاسی است؛ نه لزوماً انفعال، گرچه عدم مشارکت راهکار مناسبی برای تغییر نیست، ولی نمیتوان همهی ماجرا را فقط متوجه مردم دانست.
تا نظام سیاسی، مرز خود را با افراطگرایی، بیتوجهی به معیشت مردم و حذف گروههای اجتماعی مشخص نکند، بازگشت اعتماد ممکن نیست. آشتی با صندوق، نیازمند آشتی واقعی با مردم است.
درهفته منتهی به دور دوم، زمان زیادی برای جبران نیست؛ این ناامیدی، در طول سالها شکل گرفته است. کار دو نامزد باقیمانده، جذب قشری است که خود را فراموششده میبیند. گرچه کار سختی است، اما نتیجه را همان چند میلیون نفری رقم میزنند که فعلاً تصمیم گرفتهاند نباشند.