• تاریخ: ۱۳۹۵-۱۱-۱۵
  • شناسه خبر: 3869

“نام من عشق است آیا می شناسیدم”

پیام ملت– حسین منزوی، شاعر توانای ایرانی، اول مهرماه ۱۳۲۵ در شهرزنجان و در خانواده‌ای فرهنگی به دنیا آمد. او را بیش‌تر به عنوان شاعری غزل‌سرا می‌شناسند. منزوی البته در سرودن اشعار نیمایی و هم‌چنین شعر سپید نیز مهار ...

پیام ملت حسین منزوی، شاعر توانای ایرانی، اول مهرماه ۱۳۲۵ در شهرزنجان و در خانواده‌ای فرهنگی به دنیا آمد.

او را بیش‌تر به عنوان شاعری غزل‌سرا می‌شناسند. منزوی البته در سرودن اشعار نیمایی و هم‌چنین شعر سپید نیز مهارت داشت. پدرش، محمد نیز به زبان ترکی شعر می‌سرود.

منزوی اولین دفتر شعرش با نام «حنجره‌ی زخمی تغزل» را در سال ۱۳۵۰ توسط انتشارات بامداد منتشر کرد. پس از انتشار این دفتر شعر، منزوی به عنوان به‌ترین شاعر جوان دوره‌ی شعر فروغ برگزیده شد.

فعالیت در رادیو

پس از این منزوی به رادیو و تلویزیون ملی ایران پیوست و در کنار نادر نادرپور در گروه ادب امروز به کار مشغول شد. منزوی در زمان فعالیت در رادیو، مسئولیت نویسندگی و اجرای برنامه‌های مختلفی را عهده‌دار شد که از آن میان می‌توان به برنامه‌هایی مانند «قاب روز»، «یک شعر و یک شاعر»، «شعر ما و شاعران ما»، «آینه و ترازو»، «کمربند سبز» و «آینه و آدینه» اشاره کرد. حسین منزوی برای مدتی نیز مسئول صفحه‌ی شعر مجله‌ی ادبی رودکی بود.

“منزوی برای هر شعرش مصداق عینی داشت”

عمران صلاحی، طنزپرداز و نویسنده در مورد آشنایی‌اش با حسین منزوی سخنانی دارد که برای شناختن ویژگی‌های فردی و شخصیتی منزوی سودمند است. او آغاز دوستی‌اش با منزوی را این‌گونه به خاطر می‌آورد: «اوايل دهه چهل بود؛ سالش يادم نيست. يك شب از انجمن ادبي آذرآبادگان (واقع در اميرآباد شمالی) درآمده بودم و داشتم سرازير می‌شدم به طرف ميدان راه‌آهن تا از آنجا به جواديه بروم. در پياده رو از پشت سر صدايی شنيدم. برگشتم، ديدم حسين منزوی است.گفت: «من بارها تو را ديده‌ام كه با دوچرخه قراضه‌ات در جواديه می‌پلكی». گفتم: «بله، من هم بچه جواديه‌ام، هم ابوقراضه!» .گفت: «حالا كه مسيرمان يكی ا ست، با هم برويم و بياييم» .ما زبانمان هم يكی بود و از همان اول با هم به تركی صحبت كرديم كه چهل سال طول كشيد.»

عمران صلاحی در مورد عشق در غزل‌های منزوی می‌گوید: «منزوی هر شعری كه گفت مصداق عينی داشت. پشت هر شعر او عشقی پنهان است؛ عشقی كه می‌توانی دستش را بگيری و نفسش را حس كنی.منزوی هميشه چند قدم از من جلوتر بود. او زودتر از من، نيما ، شاملو و اخوان را شناخت. در پياد‌ه‌روی‌های شبانه، گاهی اشعاری از شاملو و اخوان را زمزمه می‌كرد. من حتی مخالف شعر نو بودم! يک شب منزوی عصبانی شد و گفت: «چون تو خودت نمی‌توانی شعر نو بگويی، به آن فحش می‌دهی». من گفتم: «می‌توانم، اما نمی‌گويم» گفت: «نمی‌توانی وگرنه می‌گفتی» آن شب از لج او شعر نو گفتم و فردا برايش خواندم. خيلی متعجب و خوشحال شد. اصلاً انتظار نداشت. گاهی لج ولجبازی كار دست آدم می‌دهد.»

آثار منزوی

حسین منزوی شانزدهم اردیبهشت سال ۱۳۸۳ بر اثر ناراحتی قلبی و ریوی در بیمارستان رجایی تهران درگذشت. حسین منزوی غزل‌هایی نیز به زبان ترکی سروده است که منتشر شده است. از آثار حسین منزوی می‌توان به با عشق در حوالی فاجعه، این ترک پارسی‌گ.ی (بررسی شعر شهریار)، از شوکران وشکر، از کهربا و کافور، از خاموشی‌ها و فراموشی‌ها و حیدر بابا – ترجمه‌ی نیمایی از منظور حیدربابایه سلام سروده‌ی شهریار اشاره کرد.

 

یکی از غزل‌های این شاعر نامدار را با هم می‌خوانیم:

از زمزمه دلتنگیم، از همهمه بیزاریم

نه طاقت خاموشی، نه تاب سخن داریم

آوار پریشانی‌ست، رو سوی چه بگریزیم؟

هنگامۀ حیرانی‌ست، خود را به که بسپاریم؟

تشویش هزار «آیا»، وسواس هزار «اما»،

کوریم و نمی‌بینیم، ورنه همه بیماریم

دوران شکوه باغ از خاطرمان رفته‌ست

امروز که صف در صف خشکیده و بی‌باریم

دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را

تیغیم و نمی‌بریم، ابریم و نمی‌باریم

ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب

گفتند که بیدارید؟ گفتیم که بیداریم.

من راه تو را بسته، تو راه مرا بسته

امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم

 

نام:

ایمیل:

نظر:

لطفا توجه داشته باشید: نظر شما پس از تایید توسط مدیر سایت نمایش داده خواهد شد و نیازی به ارسال مجدد نظر شما نیست