• تاریخ: ۱۳۹۷-۰۵-۲۵
  • شناسه خبر: 7942

عروسی در زنجان قدیم

پیام ملّت؛ اسدالله قربان‌زاده – آداب رسوم و فرهنگ هر منطقه‌ای از کشور سرشار از غنا و ظرافت‌های خاص است. این آیین‌ها در درون خود، خرده فرهنگ‌هایی را نهفته که شالوده و اساس فرهنگ آن ملت را بنیان می‌نهد. باورها و آرزو ...

پیام ملّت؛ اسدالله قربان‌زاده – آداب رسوم و فرهنگ هر منطقه‌ای از کشور سرشار از غنا و ظرافت‌های خاص است. این آیین‌ها در درون خود، خرده فرهنگ‌هایی را نهفته که شالوده و اساس فرهنگ آن ملت را بنیان می‌نهد.

باورها و آرزوهای هر ملتی را می‌توان در آداب، رسوم و آیین‌های ملی و مذهبی آن ملت یافت. دیدن این آداب و رسوم برای بسیاری از مردم ایران و جهان، می‌تواند بسیار جذاب باشد و حتی یکی از انواع گردشگری را نیز دربرمی‌گیرد که به آن «گردشگری رویداد» گفته می‌شود.

آداب و مراسم عروسی در زنجان قدیم نمونه‌ای از این سنت‌ها بوده که در روزگاری نه چندان دور شکل و شمایل خاصی داشت. هر چند مرور زمان رنگ کهنگی بر چهره این سنت‌ها نشانده ولی این مراسم در برخی روستاهای این استان هم چنان پا برجاست و گذر زمان نتوانسته شکل و شمایل این سنت‌ها را رنگ و بوی دیگر بدهد.

پای صحبت یکی از قدیمی‌های این شهر می‌نشینیم، با یادی از روزگار رفته درباره این مراسم، این گونه می‌گوید: آن زمان جوانی که قصد ازدواج داشت، به خاطر مسائل عرف خانوادگی نمی‌توانست موضوع را با پدر و مادر خود در میان بگذارد و آن را به خواهر، خاله، عمه یا اقوام نزدیک دیگر می‌گفت و آنان قضیه را با پدر و مادر او در میان می‌گذاشتند. مروارید خانم، ادامه می‌دهد: البته اگر پسر مشکلاتی از قبیل سربازی نداشت، برایش آستین بالا می‌زدند و پس از جویا شدن نظرات پسر درباره دختر مورد نظر، با مشورت اقوام نزدیک، مادر یا خواهر بزرگ به خواستگاری می‌رفتند.
فرد خواستگار که به او «ائل چی» می‌گفتند با مخاطب قرار دادن مادر عروس و با گفتن اینکه: بیزیم اوغلوموزو نوکرچیلیگه قبول ائد‌ریز (پسر ما را به نوکری قبول می‌کنید) سر صحبت را باز می‌کرد.

اگر مادر عروس با این وصلت موافق باشد، با گفتن: قیزدا اوزوزون، اوغلان دا اوزوزون دور، (دختر و پسر هر دو مال شماست) می‌گوید: اجازه بدهید، ببینیم نظر خود دختر، پدر و برادرانش چیست تا به شما جواب ‌دهیم.

اگر خانواده عروس کلا با این وصلت مخالف باشند. می‌گویند: بیزیم قیزیمیز یوخ (ما دختر نداریم). پس از دو تا سه بار رفت ‌و‌ آمد اگر خانواده عروس جواب بله می‌گفت، چند نفر از بزرگان خانواده‌ داماد برای صحبت درباره مهریه و شیربها (باشلیق) و
قرار و مدار عروسی به خانه عروس می‌رفتند. رسم بعضی خانواده‌ها بر این بود که پس از معلوم شدن مهریه مقداری از آن را به‌عنوان شیربها تعیین می‌‌کردند و بعضی‌ها شیربها را جدا تعیین کرده که باید خانواده داماد آن را برای کمک در تهیه جهیزیه به خانواده عروس بپردازند؛ البته این هم به وضع مالی خانواده عروس بستگی دارد.
حسین‌زاده یکی دیگر از اهالی در این رابطه می‌گوید: اگر خانواده عروس از لحاظ اقتصادی غنی بود، زیاد به شیربها اهمیت نمی‌داد یا آن را نمی‌گرفت. عده‌ای هم به جای شیربها سه یا چهار تکه از وسایل جهاز را می‌خریدند. مبلغ مهریه‌ها از صد سال پیش تاکنون آن طوری که قدیمی‌های این شهر نقل می‌کنند، از چند تومان به میلیون‌ها تومان رسیده و جالب اینکه در هیچ کدام از مراحل خواستگاری داماد و عروس خودشان حضور ندارند.pic1
بردن«کله قند» به خانه عروس
پس از قرار و مدار و مشخص شدن وضعیت این وصلت، خانواده داماد با دعوت از اقوام و دوستان در یک شب معین مقداری مواد غذایی مثل برنج، روغن (که سابق روغن حیوانی بود)، قند و… به همراه مقداری شیرینی جات و یک «کله قند» به خانه عروس می‌بردند.
احمد آقا از دیگر قدیمی‌های این دیار می‌گوید: در این مراسم اگر عاقد حضور داشت، پس از خواندن صیغه محرمیت یکی از ریش سفیدان مجلس کله قند را می‌شکست و با شکستن کله قند حاضران با کف زدن می‌گفتند: مبارک اولسون (مبارک باد). بعد از آن با شیرینی و میوه حاضران پذیرایی می‌شدند. این مراسم «قند سیندیرماق »(قند شکن)یا «شیرینی ایچمک»
(شیرینی خوران) نام داشت. این زنجانی در ادامه صحبت‌هایش درباره دیگر برنامه‌های شب فردای قند سیندیرماق می‌گوید: فردای آن شب چند نفر از زنان خانواده داماد به همراه مقداری هدایا، یک انگشتری طلا برای عروس می‌برند که اصطلاحا به آن «نشان اوزوکی» به معنی حلقه ازدواج و به این مراسم «اوزوک تاخما» می‌گفتند. از آن پس دختر را نشانلی(نشان‌دار)، دختر و پسر را «آداخلی» (نامزد) و دوران نامزدی را «آداخلی‌لیق» می‌نامیدند.pic2
ائل جاری
در دوران نامزدی خانواده داماد در انجام بعضی از کارها به خانواده عروس یا به قول برخی تازه فامیل شان کمک می‌کردند.

یکی از این کمک‌ها را «ائل جاری یا جار» می‌گویند. احمد آقا با اشاره به همکاری و تعامل نزدیک تازه فامیل‌ها می‌گوید: اگر دوران نامزدی در فصل تابستان بود، خانواده‌ داماد عده‌ای را به‌عنوان کمک برای برداشت محصول خانواده عروس دعوت می‌کرد. تعداد این افراد بر اساس تقاضای خانواده عروس از۵ نفر به ۴۰ نفر می‌رسید. این افراد پس از صرف صبحانه در خانه عروس راهی محل کار می‌شدند.

در این مراسم ترجیح می‌دادند، از فامیل‌های عروس مثل پدر بزرگ، عمو، دایی و سایر اقوام دعوت نشود. پدر عروس هم افراد خود را به کمک اقوام خود می‌فرستاد. این مراسم با شوخی و بگو و بخند همراه بود. کسانی که صدای خوبی داشته باشند، ترانه‌ یا از داستان‌های «آشیقی» برای حاضران می‌خواندند و افراد با گفتن:
«ساغول اول» او را تشویق می‌کردند. این زنجانی ادامه می‌دهد: موقع عصر پدر یا برادر عروس نیم ساعت تا یک ساعت زودتر از وقت معمول با گفتن: (خدا قوت، دست و پنجه‌تون درد نکنه) پایان کار را اعلام می‌کرد. حاضران در مراسم نیز با گفتن: «مبارک اولسون». محل کار را ترک می‌کردند و به پاس زحمات‌شان شام به خانه عروس دعوت می‌شدند.
بردن عیدی
اگر دوران نامزدی با یکی از اعیاد مصادف می‌شد، خانواده داماد چند نفر از زنان فامیل را برای عیدی بردن دعوت می‌کرد. یکی از قدیمی‌های زنجان با یادی از آن روزگار می‌گوید: در این مراسم مقداری شیرینی، برنج، قند، روغن و… و هدایای مخصوص عروس مثل طلا، لباس و وسایل آرایشی در مجمع‌‌ها (سینی بزرگ) می‌گذاشتند و پارچه قرمز رنگی به نام «کله‌یاغی» روی آن می‌کشیدند. مجمع‌ها را ۲ یا۳ نفر از تازه عروس‌ها و دختران دم بخت برمی‌داشتند.

سارا خانم ادامه می‌دهد: یکی از زنان با نواختن «دف» و دیگران با دست زدن به طرف خانه عروس روانه می‌شدند و حاضران نیز با توجه به بضاعت خود هدیه‌ای به عروس می‌دادند.
در قدیم موادی سوختی از قبیل نفت و گاز در روستا‌ها کم استفاده می‌شد و بیشتر سوخت خانوار‌ها هیزم بود. در اعیاد یک نفر از خانواده داماد مقداری هیزم بار الاغ کرده به خانه عروس می‌برد و خانواده عروس نیز با دادن هدیه‌ای قدردان او می‌شد. او با بیان اینکه جوراب پشمی دستباف یا یک قواره پارچه مخصوص پیراهن مردانه جزو این هدایا بود، می‌افزاید: حتی در عید قربان نیز خانواده داماد گوسفندی را تزئین کرده و به‌عنوان قربانی به خانه‌ عروس می‌بردند.
اشکال مختلف ازدواج
در گذشته آداب و رسوم ازدواج به دو شکل در زنجان برگزار می‌شد.

در شکل اول عروس همراه با داماد بدون اطلاع قبلى منزل پدرى را ترک مى‌کرد و چند روز بعد پدر داماد با ریش سفیدان محل به منزل عروس رفته و به‌ هر تقدیر پدر عروس را راضی می‌کردند و نامه‌ای تحت عنوان «وکیل‌نامه» جهت عقد ازدواج رسمی دریافت می‌‌کردند.

اما در شکل دوم پدر داماد به ‌همراه ریش‌‌سفیدان محلی به منزل عروس برای خواستگارى می‌رفتند و پس از جلب رضایت، از طرف هر کدام نماینده‌ای برای شروع صحبت‌های اولیه در قالب قرارداد تعیین می‌شد.

شیربها و مهریه بر اساس وضع مالی داماد و نیز مواد غذایی مانند قند، چای، برنج، روغن، شیرینی و کشمش متن قرارداد دو طرف بود. برخی از قدیمی‌های شهر نیز در خصوص تعیین متن قرارداد می‌گفتند. این متن مشتمل بر تعیین شیرب ها و مهریه بوده و در صورت مساعد بودن وضع مالى داماد، تعهد تحویل خواربار را که شامل ۲ گونى قند، ۱۰ بسته چای. ۳۰ کیلو برنج، ۲ حلب روغن، ۲۰ کیلو شیرینى و ۱۵ کیلو کشمش بود، داشتند.
تعیین این موارد بستگی به توافق دو طرف داشت که اکنون نیز این سنت در شهر رایج است. در این بین پدربزرگ و مادربزرگ عروس نیز یک نوع پارچه ابریشمى گران‌‌قیمت «آناکتانی» یا «مخری» از طرف پدر داماد مى‌گیرند و عروس نیز به‌عنوان هدیه زیورآلاتى دریافت کند.

احمد آقا در این باره می‌گوید: پس از بحث و توافق اولیه، پدر عروس به تهیه‌ لوازمى براى جهیزیه دخترش اقدام مى‌کرد که شامل قالى، کمد، ظروف، جاجیم محلى، چرخ خیاطى، خورجین، لوازم خواب، کت و شلوار داماد می‌شد. سپس جعبه‌ دربسته‌ای که توسط مادر عروس تهیه شده و محتواى آن نامعلوم خواهد بود، تدارک می‌دیدند. تهیه این لوازم از طرف پدر داماد بر طبق قرارداد اجبارى و از طرف پدر عروس‌ اختیارى بود.
مجلس «صلاح چایی»
پس از تدارک جشن عروسى، ابتدا پدر داماد مجلسى به نام «صلاح‌ چایی» برپا می‌کرد و ریش‌سفیدان محل و قوم خودشان را دعوت مى‌‌کرد.

این جمع پس از صلاح و مشورت در ارتباط با زمان و مکان عروسى و نحوه جابه‌جایى مهمانان تصمیم‌گیرى مى‌کردند و تصمیم گرفته شده‌ به خانواده عروس اعلام مى‌شد.

احمد آقا با بیان اینکه این تصمیم از طرف خانواده عروس لازم‌‌الاجرا بود، می‌افزاید: در ادامه پدر عروس و داماد هر کدام نماینده‌اى تعیین کرده و ضمن تحویل خلعت‌هاى خریدارى شده، میهمانان را براى روز عروسى دعوت می‌کردند و حتی دعوت‌کننده نیز به نوبه خود انعامى از دعوت ‌شونده دریافت مى‌کرد.

وی ادامه می‌دهد: پس از جمع شدن میهمانان در خانه عروس و داماد، میهمانان زن مقدارى پول، جاجیم، دستکش تحت عنوان «توره» به عروس هدیه مى‌دهند تا همراه جهیزیه فرستاده شود. با صرف شام، در خانه داماد مقدارى حنا همراه با تعدادی شمع و مقدارى شیرینى در یک سینى مى‌‌گذارند و به خانه عروس مى‌فرستند.

جالب اینکه اگر عروس و داماد هر دو اهل یک روستا باشند، در خانه عروس روى حناآورندگان بسته و پس از دریافت انعام «قاپى‌باسما» از طرف پدر داماد گشوده مى‌شود و رسم حنابندان تا نزدیکى‌هاى صبح ادامه دارد.

همزمان با این مراسم در خانه داماد نیز رسم مشابهى برگزار مى‌شود و فرداى آن روز چند نفر براى آوردن عروس به خانه او مى‌آیند و از جهیزیه صورت‌بردارى مى‌کنند و بعد جهیزیه را تحویل می‌گیرند.

سارا خانم در این باره می‌گوید: جهیزیه بسته‌بندى شده، فرستاده مى‌شود و عروس نیز پس از دریافت اجازه از پدر یا عمو آماده‌ حرکت مى‌‌شد. مرکب عروس، ماشین یا اسبى آذین‌بندى شده بود و عروس همراه با برادر و فرستادگان داماد سوار مى‌شود و به راه می‌افتد.

در این میان، برادر عروس در حالى که صورت خود را با آرد اندود می‌کرد و چراغى در دست داشت، پیشاپیش قافله حرکت مى‌کرد. در فاصله‌ راه مقدارى خوراکى که «توشه» نام داشت، ‌میان همراهان عروس تقسیم مى‌شد.

وی درباره ادامه مراسم این گونه می‌گوید: داماد پس از دریافت خبر حرکت عروس، با چند نفر از دوستان سوار بر اسب و به قصد ربودن عروس مى‌آمد و معمولا با مقاومت سرسختانه همراهان عروس روبه‌رو مى‌‌شد و به سوى خانه خود عقب‌نشینى می‌کرد.

خط سیر عروس در آبادى طورى پیش‌بینى مى‌شد که وابستگان داماد که در برابر خانه‌‌هاى خود منتظر رسیدن عروس ایستاده‌اند، پارچه‌هایى را به‌عنوان خلعت به گردن اسب ببندند.

پس از رسیدن عروس به خانه داماد، داماد که به همراه دوستان خود در پشت‌بام، از قبل منتظر رسیدن عروس بود، مقدارى پول و شیرینى و سیب را بر سر عروس مى‌ریزد. سپس یک پسربچه به آرزوى زائیدن بچه پسر به بغل عروس داده مى‌شود.

نام:

ایمیل:

نظر:

لطفا توجه داشته باشید: نظر شما پس از تایید توسط مدیر سایت نمایش داده خواهد شد و نیازی به ارسال مجدد نظر شما نیست