• تاریخ: ۱۳۹۹-۱۰-۲۵
  • شناسه خبر: 21036

روایتِ بی طرفانه حقیقت تنها وظیفه عکاسی خبری است

پیام ملّت- تنها نقطه روشن در عکاسی خبری روایتِ بی طرفانه حقیقت است. اگر عکاس خبری در این زمینه موفق باشد کارش را به بهترین شکل ممکن انجام داده چون رسالتِ عکاس خبری صرفاً همین است که حقیقت را نشان دهد بدون قضاوت و دخالت ف ...

زینب سودی- حامد رحمتی را بیشتر با مجموعه شعر « عکاس دوره گرد» می شناسند. شاعر و عکاس جوان اهل زنجان که معتقد است عکاسی  زبان شعر است وقتی که شعر قاصر است از بیان یک واقعه و اینگونه شعر و عکاسی را به هم پیوند داده است. وجه غالب گفتگوی های متعدد حامد رحمتی شعر و ادبیات بوده از همین رو  این گفتگو سعی دارد با تمرکز بر عکاسی دیدگاه وی در این حوزه را بکاود.

– معرفی مختصری از خودتان بفرمایید و همینطور جشنواره هایی که در آن شرکت داشته اید.

حامد رحمتی هستم متولد شهر زنجان. در جشنواره های بیشماری شرکت کرده ام نمی دانم چرا این قدربه جشنواره ها تاکید دارید ؟ اغلب در جشنواره داوران با سیاقِ خود به شرکت کننده امتیاز می دهند. شاید اگر داور دیگری باشد ورق برگردد. چون من فکر می کنم  وقتی  عکسی در جشنواره به عنوان عکس نهایی برای نمایش پذیرفته می شود یعنی توان این را دارد که حرفی برای گفتن داشته باشد. لااقل جشنواره ها برای من متر و معیار نیست.

زیرا نگاهی که داوران نسبت به عکس دارند،کاملا امری سلیقه ای است و داور از آن منظر عکس را واکاوی می کند که مورد دلخواه خود و آموزه های فردی او است و این نمی تواند جهان شمول باشد. «ویان مایر» عکاس فرانسوی ساکن آمریکا هیچ گاه جایزه ای نگرفت با این چهره در نقاب خاک کشیده است اما در بزرگترین نمایشگاه ها عکس های او در معرض نمایش است و باید اعتراف کنم هنرمند واقعی جایزه اش را از دست مردم می گیرد و نامش ماندگار می شود.

-کار عکاسی را ازسنین پایین شروع کرده اید ؟ علاقه مند بودید یا هدایت شدید؟

زندگی ادبی من کاملا با عکاسی گره خورده. عنوان مجموعه شعر نخست من که از برگزیدگان کتاب سال جوان هم بود  «عکاس دورگرد» است که در آن سالها خیلی بازتاب موثری داشت و یکی از المان های بسیار مهمی که در کتاب عکاس دورگرد شما می توانید مشاهده کنید رفتار بصری در تقریر شعر است. مضامینی که در شعرانتخاب می کنم به سویِ تصویر در حرکت اند. فرزاد ادیبی از گرافیست های نام آشنای ایرانی و از شاگردان جدی مرتضی ممیز طرحی را برای این کتاب زدند.عکاسی که با کفش هایش سفر می کند و ثبت می کند حقایق را. اولین ورود من به دنیای عکاسی به انضمام درک صریحِ شعر بود. اما من از سنین نوجوانی به عکاسی علاقه مند شدم و دلیلش این بود که وقتی که می خواستم شعری را بنویسم و روایتی را در شعر بیان کنم می دیدم که از انجام آن ناتوان هستم به همین دلیل در جاهایی که زبان قاصر است از نشان دادن یک واقعه تصمیم گرفتم که عکاسی را انتخاب کنم و با عکاسی جهانم و فکرم را به مخاطب نشان دهم. چون  وقتی به یک قاب خالی نگاه می کنید و یک عکس بسیار ساده از یک وضعیت را می بینید روایت های بسیاری را به ذهن مخاطب متبادر می کند .یعنی عکس ها در ذات خود حرفهای بسیاری دارند که باید آنها را لب خوانی کنیم و به خاطر همین من فکر می کنم که به جهانِ عکاسی پرتاب شدم . زیرا یارای آن نداشتم که با زبان شعر حرف های زیادی  بگویم . باید اشاره کنم که به رئالیسم یا واقع گرایی در هنر باور  دارم. دیگر نمی شود مخاطب  امروز را فریب داد . مثلا شاعران در دوره ای می گفتند” صورت معشوق من چون ماه زیباست ” ولی خب امروز وقتی به صورت علمی  به ماه نگاه می کنیم می بینیم که لکه های بسیار درشتی بر اعماق ماه وجود دارد که از دور زیباست. مخاطب امروز آنقدر آگاه هست که باید با هنری راستین و ابژه ای حقیقی مواجه شود که باور پذیری و تاویل آن سخت و دشوار نباشد.

آغار کار عکاسی شما به طور حرفه ای از کجا بوده است؟

آغاز کار عکاسی حرفه ای من زمانی بود که تصمیم گرفتم عکسهایم را منتشر کنم و به صورت رسمی با روزنامه همشهری همکاری کردم و خب سعی میکردم که به عنوان یک شاعر و روزنامه نگار به مناطق محروم  زنجان سفر کنم و حاشیه نشین ها را نشان بدهم. به باور «سامرساد نوام» هنر واقعی آن است که ما شخصیت های واقعی را نشان بدهیم . یعنی شخصیت هایی را که نقابی بر  صورت ندارند و من همیشه دلم می خواست که از  اشخاص واقعی عکاسی کنم.فعالیت رسمی من از زمانی آغاز شدکه به عنوان عکاس خبری در جمع عکاسان پذیرفته شدم.

-شما عکاسی را چگونه تعریف می کنید؟

ببینید زندگی و عمر انسان با سرعت بسیار بیمارگونه ای در حال حرکت است “عمر انسان به اندازه پلک زدن یک ستاره است “من عکاسی را عملی بازدارنده می دانم. به عبارتی سعی می کنم زمان را مغلوب و مقهور کنم. گاهی وقتی در خانه می نشینم و به قاب ها و عکس هایی که گرفتم فکر می کنم حسرت می خورم و می گویم الان در این ساعت که من بیکار نشسته ام یا کتاب می خوانم چه  قاب های بسیاری در حال شکل گرفتن هستند که من از آنجا دورم . عکاسی در ذات خود یک  رسالتی دارد و آن هم آگاهی است، من عکاسی را اینطور تعریف می کنم..پیشی گرفتن از زمان یعنی مغلوب کردن زمان.

اشاره کردم که عمر انسان به سرعت در حال گذر است و تنها بازویی که می تواند این عبور بی رحمانه زمان را متوقف کند عکاسی هست. تصورم این است که وقتی که عکاس انگشتش را به دگمه شاتر می برد و زمان را متوقف می کند این همان انتقامی است که از عبور زمان می گیرم و لحظه ای را ثبت می کنم برای فردا. می دانید عکس ها یکی از اسناد تاریخی هم محسوب می شوند.یعنی  ما با قرائت عکس ها می توانیم به روایت تاریخ هم پی ببریم و میشود گفت که عکس ها اسناد بسیار مهمی در قرائت تاریخی هستند. زیرا عکس زیست جغرافیایی و بیولوژیکی برهه ای از تاریخ را نشان می دهد. برای انسانی که روزی مرگ او را مغلوب خواهد کرد عکاس با فشردنِ دگمه شاتر زمان را به انجماد می برد و اینجاست که مرگ مغلوب می شود. من دقیقاً عکاسی را اینطوری تعریف می کنم: پیشی گرفتن از زمان و سفر در اعماقِ تاریخ.

-موضوعات غالب عکسهای شما چیست؟

به عنوان عکاس پسندیده می دانم با دوربین میان مردم به عنوان راوی آهسته گام بردارم بی آن که امری اخلاقی را قضاوت کنم ،زندگی و مصائب انسان را به تصویر بکشم.چون عکاسی یک گفتمانِ جامعه شناختی است. زیرا هنرمند یا کسی که  دستی در امور رسانه ای دارد باید به شکل نامحسوس گلو و صدایِ مردم باشد و عکاس هم از این قائده مستثنی نیست.موضوعات غالب عکس های من مستند اجتماعی هستند و خب سعی می کنم که از برآیند اجتماعی و نگاه اجتماعی تیزبینی که جامعه در اختیارم می گذارد آنها را ثبت بکنم. موضوعات غالب عکاسی من جامعه هست. جامعه روستایی و حاشیه نشین ها هستند. خواستگاه هنر فرایندی کاملا اجتماعی است و هنرمندی که به اجتماع و زندگی روزمره خودش و جهان پیرامونش بی اعتنا باشد فرزند زمان نیست.

-وقتی کسی به عکس های شما نگاه می کند می خواهید چه چیزی را دریافت کند؟ و یا دوست دارید چه پیامی را با عکس هایتان برسانید؟

وقتی مخاطب با چشم هایش عکس را می کاود در واقع تامل و درنگ شخصی خود را خواهد داشت. من نمی توانم خوانش و دیدگاهم را به متن با تصویر تحمیل یا حتی القا کنم. به خصوص در فضای امروز که ما عکس ها یمان را در اینستاگرام منتشر می کنیم یک مخاطبی که درآن سوی کره زمین زندگی می کند در واقع درنگ  و تامل خودش را خواهد داشت و من نمی توانم به او توضیح بدهم مگر آنکه با متن بسیار کوتاهی کاراکترهای عکس را شرح دهم.عکاسی روایتی عمیق و جهان شمول است. اگر شما بخواهید شعریا رمانی را بخوانید یا برای تماشای یک فیلم وقت بگذارید نیاز به زبان دیگری دارید. اما زبان عکاسی قابل فهم است و هرکس در هر گوشه ای از دنیا باشد می تواند به اندازه دانش و وسعت کلماتی که در وجودش رسوب کرده آن عکس را تأویل کند در سوال قبلی هم اشاره کردم  این مخاطب است که تصمیم می گیرد چگونه عکس را واکاوی و تأویل کند و در موردش صحبت کند؛ ولی من خودم به شخصه وقتی به نقاط مختلف می روم دوست دارم زندگی بدون تکلف آنها را نشان بدهم . ما چنان در زندگی مدرن و حواشی فضای مجازی برای آدم ها غوطه ور شده ایم که  پاک از یاد برده ایم از زندگی چه می خواستیم . وقتی من به فضاهای روستایی و مناطق محروم می روم می بیبنم که آنها با یک ظرف پنیر و یک خرده نانی که در تنور می پزند و با خرده چیزی که دارند چقدر از زندگی بی تکلف خودشان لذت می برند.

-از عکس های خودتان بازخورد منفی هم دریافت کرده اید؟

نمی توانم بگویم بازخورد منفی و یا بازخورد خوب. وقتی که یک عکس از نظر تکنیکی و از نظر قواعد در ذاتش سخنی نباشد دچار تاریخ مصرف خواهد شد. ولی بازخورد منفی بله چرا نگرفته باشم و گرفته ام. مثلا می توانم ایام نوروز را مثال بزنم که یکی از این نمادهای آن رفتار آیرونیک حاجی فیروز است که متاسفانه مصادف شده بود با ایام کرونا. مرد جوان با زبان آیرونیک پایکوبی می کرد و آمدن بهاران را خبر می داد عکاسی از این فرد و اننتشار آن باعث واکنش کاربران مجازی شد.

-سبک عکاسی مورد علاقه شما چیست؟ چطور این سبک را انتخاب کردید؟

پیشتر هم گفتم . هنر خواستگاه اجتماعی دارد . سبک مورد علاقه من در هنر رئالیسم و نگاه واقع گرایی است. یعنی مواجه حقیقی و بدون پرده باسوژه . سبک مورد علاقه من عکاسی مستند اجتماعی هست .خواستگاه هنر جامعه است و کسی که جامعه خودش و فضای زندگی و زیست خودش را نشناسد متاسفانه هیچ وقت در امر زایش و آفرینش موفق نخواهد بود و  اما اینکه چطور این سبک را انتخاب کردم؟ من خودم هم در شعرهایم یک نگاه اجتماعی دارم و سعی می کنم که برای رنج کودکانی که در جنگ کشته می شوند و برای مردمی که سختی می کشند شعر بگویم و خب این یک نگاه نهادیه شده و آزموده شده بود که از منظر اجتماعی به عکس نگاه کنم.عکس باید حاوی پیام باشد و زبان به آگاهی مردم براند .

-انعکاس شخصیت شما در عکس هایتان معلوم است؟

من به برداشت آزاد عکس و به یک تصویر شفاف باور دارم و فکر می کنم یک عکاس واقعی آن است که حقیقت را نشان بدهد و از این نظر می گویم که شخصیت من شاید به لحاظ سبکی مشخص باشد ولی اینکه بخواهم یک عکس را به ورطه شخصی و نگاه فردی خود بکشانم ضعف بزرگی خواهد بود. من سعی می کنم به آن امضا  و سبک خودم برسم  و درصدد آنم که عکسم امضای من را نشان دهد نه شخصیت من را .

-تا چه حد با ویرایش در عکاسی موافقید؟

بگذارید در این باره صادقانه حرف بزنم.  یکسری از دوستان هستند که با فتوشاپ عکاسی می کنند که شاید کار آنها هم ارزشمند باشد. ولی من به باور خودم کار آنها را هنر نمی دانم به دلیل اینکه عکاس مستند و یا عکاس جنگ از زندگی خودش می گذرد کیلومترها راه می کوبد و ساعت ها رانندگی می کند که به فضایی دلخواه برسد. اما عکاسی که زایش هنر او در فتوشاب به ساخت می رسد و به تعبیر امروزی ها کار اسیتچ انجام می دهد یا بازسازی می کند. این فریب مخاطب در لوکیشن و برگزیدنِ شخصیت است. شخصیتی که نه تاریخ مکانش را می دانیم نه نوع زیستش را. من با این نوع عکاسی موافق نیستم. زیبایی باید طبیعی باشد نه اینکه ما به مدد برنامه های فتوشاپ یک امر نازیبا را زیبا جلوه بدهیم . من با این موافق نیستم . ولی با ویرایش عکس تا حدودی موافق هستم.مثلا تا حدودی در آن به رنگ عکس توجه کنیم و یا تا حدودی کراپش بکنیم. ولی در عکاسی مستند دخالت بیش از حد دیگر عکس را از روند مستند بودن خارج خواهد کرد و این فریب دادن چشم مخاطب هست کاری که دوستان مینیمالیست انجام می دهند و این فرایند بصری نوعی بازتولید مکانیکی ست که با فتوشاپ انجام شده و هیچ ارزش هنری برای من ندارد. من تا حدی عکس را ویرایش می کنم که به ضمیر آن عکس وفادار باشم. در این مورد نظریات فروید در شکل گیری مکتب سورئالیسم بسیار راهگشا بود. او معتقد بود خلق اثر هنری باید در ضمیر ناخودآگاه و خلسه ای عمیق به وقوع بپیوندد. وقتی عکاس آگاهانه عکس را می سازد آن دیگر عکس نیست بهتر است از آن به عنوان پوستر یاد کنیم.البته خاطرنشان می کنم این نگاه و برداشت شخصی بنده است شاید هم نادرست به نظر برسد.

-در انتخاب سوژه به چه چیزی دقت می کنید؟

هنر امروز کاملا به سویِ جزئی  شدن می رود. وقتی که به سوژه نزدیک می شوم سعی می کنم به چیزهایی توجه بکنم که برای مخاطب جالب هست و می تواند آن را برانگیخته کند. به طور کلی سوژه عکس هایم را طوری انتخاب می کنم که مخاطب را به لذت بصری دعوت نماید . عکاسی نگاه ریز بینانه ای است که شما باید چیزی را ببینید که عموم مردم نمی بینند و باید چیزی را روایت کنید که مردم از دیدن آن ناتوان هستند. من در عکاسی سعی می کنم به آن نقاط زخمی توجه کنم که از چشم مخاطب دور مانده و همین نگاه جزئی نگر و روایت آن باعث لذت در چشم بیننده می شود.

-برای تهیه یک عکس خوب چه عواملی را باید مد نظر داشت؟

در عکاسی داشتن تجهیزات بسیار مهم است چون بدون تجهیزات نمی شود عکس خوب ثبت کرد. برای ثبت یک قاب زیبا ما به زمان نور مناسب،فضایِ بکر احتیاج داریم.حتی وسیله نقیله داشتن یکی از عواملی است که به ثبت عکس خوب کمک می کند. عوامل بسیاری را می شود برشمرد. نمی توان ذهن را محدود  به یک یادو عامل کرد . دوربین خوب،ابزار خوب و وسیله ای که عکاس را به هرسویی ببرد. اما مهم ترین سرمایه عکاس نگاه خوب و شاخص است که این مهم را نمی شود با پول بدست آورد.

-چند عکاس را نام ببرید که عکس های انها برای شما جذاب است ؟

عکاسان بسیار زیادی را دوست دارم که روی من تاثیر بسزایی داشتند و هنوز وقتی عکس های آنها را می بینم درنگ میکنم و  لذت می برم . ولی خب چند عکاس هست که من از هنر آنها در عکاسی بسیار لذت می برم. از عکاسان جنگ «جیمز نچ وی» را نام می برم. او عکاسی است که به مصائب جنگ و حواشی آن خیلی توجه دارد. اما در شکل گسترده مهم ترین عکاس زنده جهان «سپاستینو سالگادو» را باید ستود. آن قاب های درخشانی و اعجاز انگیز واقعا جهان دیگری را برای مخاطب می سازد  و یکی از الگوهای من در عکاسی سالگادو است .«گودال جهنم» او را معجزه ای در حوزه عکاسی می دانم. از عکاسان دیگر «استیو مک کوری» و در حوزه عکاسی ژورنالیستی هر قابِ «فرانسیسکو زیزولا» یک ورکشاپ مهم است.

-از تاثیر عکسهای خودتان بر روی مخاطب آگاه هستید؟ نمونه ؟

تحریم ها اغلب مشاغل را بی رونق کرده. راننده لودر با دوستش به دلیل سردی هوا در دهانه این لودر نشسته اند تا از وزش باد وسوزِ برف در امان باشند و دارند حرف می زنند اما امیدوارند به زندگی. این عکس تاثیر بسیار فزاینده ای روی مخاطبان داشت.

-روند کار عکاسی تا زمانی که عکس نهایی شود و چاپ شود چگونه است؟

در حوزه ژورنالیسم  انتخاب عکس تا چاپ بستگی به نظر دبیر سرویس دارد شما به اندازه چهل یا سی فریم عکس را می فرستید و از میان این فریم ها گزارش تصویری منتشر می شود.. انتشار عکس بستگی دارد به ظرفیت های روزنامه ای که شما با آن همکاری می کنید که تا چه حدودی به عکس های شما اعتماد داشته باشند. اما در صفحه اینستاگرام که صفحه شخصی خود آن عکاس هست هیچ محدودیت زمانی و مکانی وجود ندارد و عکاس هر لحظه که بخواهد میتواند عکسش را منتشر کند.

-اگر قرار بر برگزاری کلاس عکاسی توسط شما باشد مهم ترین چیزی که باید در کارگاه شما شما یاد بگیرند چیست؟

سوال خیلی خوبی است . ببینید عکاسی یک هنر جامع است. متاسفانه این روزها کسی که دوربین به روز یا تجهیزات بهتری دارد گمان می کند که عکاس خوبی است . به نظر من این چنین نیست. من اگر بخواهم یک روز کارگاه عکاسی برگزار کنم به دوستانی که شرکت می کنند نخست ادبیات و نگاه زیبا شناختی را به آنها می آموزم که جهان را چگونه نگاه کنند. (چگونه دیدن امر بسیار بسیار مهمی در خلق اثر هنری است). من اگر روزی کارگاه عکاسی برگزار کنم سعی می کنم الفبای شعر را به هنرجویان عکاسی آموزش دهم. وقتی «دیه گو مارادونا» درگذشت همه گفتند که شاعر فوتبال و یا وقتی با آثار شاعران بزرگ و فیلم سازان بزرگ مواجه میشویم مثلا «آنجلوپلوس» را شاعر سینما می شناسند. در هر فرد بدعت گذار در زایش هنر اگر به ادارک شعورمندانه ای برسد، اورا شاعر خطاب میکنند . از این رو من سعی می کنم به مخاطبانی که در کلاس من شرکت میکنند زبان ادبیات را بیاموزم . چون این نگاه زیبا شناختی باعث می شود که بدون واسطه به سوژه نزدیک شوند. تکنیک و فرایند رتوریک یک مسئله است  و نگاه زیبا شناختی در فحوای عکاسی مسئله ای دیگر. به نظر من کسانی که عکاسی  می کنند گاه فقط یک دوربین به دست می گیرند و از سینما و ادبیات هیچ نمی دانند و مطالعه ندارند؛ کما این که  وقتی عکسی را ثبت می کنند شاهد یک نگاه سطحی  و نازل در آثار آنها هستیم به همین دلیل به کسانی که بخواهند در کارگاه من شرکت کنند  اول ادبیات و شعر را آموزش می دهم و بعد نکات رتوریک و تکنیکی را .

– عکسی که تعادل عاطفی شما را به چالش کشیده کدام بوده ؟

اگر مراد شما عکس های عکاسان دیگر باشد که پیشتر گفتم مجموعه عکس های ” گودال جهنم” را که سپاستینو سالگادو عکاسی کرده بسیار در ذهن من تاثیر گذاشته . سالگادو به گودال جهنم می رود و از مردانی که در جستجوی طلا هستند عکاسی می کند در  این گودال یک گونی پر از خاک سهم کارگر است و کارگر با عضلات متورم از نردبان ها و کمرکش کوه  بالا میرود حالا شاید پایش از نردبان بلغزد و جانش را از دست بدهد. شاید در کیسه ای که با سخت جانی بر گرده هایش می کشد طلایی نباشد . تنها مجموعه عکسی که در تمام این سال ها روی من تاثیر گذاشت همین مجموعه  بود. عکس های سالگادو و سروصدایی کر کننده به پا کرد و سبب شد این گودالِ جهنمی تعطیل و برای جاودان به روایتی چرکین در خاطره ها بدل شد. این یک اتفاق بی نظیر در جهان عکاسی ست و رسالت عکاس در بزنگاه تاریخی جلوگیری از فاجعه ای انسانی ست.

-مهم ترین درسی که از عکاسی آموخته اید چیست؟

مهم ترین درسی که از عکاسی یاد گرفتم این است که صبور باشم .صبور باشم و صبور باشم . این مهم ترین درسی بود که یاد گرفتم . یعنی عکاسی که صبور نباشد هیچ وقت عکاس موفقی نخواهد بود. یاد گرفتم که بردبار باشم. انسان باشم و به ذات حقیقت وفادار باشم و هیچوقت دروغ نگویم .

-اگر ممکن هست درمورد عکس خبری هم نظرتان را بفرمایید. عکس های خبری باید روایت کننده چه بخش هایی از خبر باشند؟

عکاس خبری رسالت بسیار ویژه ای دارد و آن هم نشان دادن حقیقت است و اگر جز این باشد هیچ ارزشی ندارد. چون خبرنگاری عطر کلماتش آغشته به حقیقت باشد مشام را خوشبوکند. تنها نقطه روشن در عکاسی خبری هم تنها روایتِ بی طرفانه حقیقت است. اگر عکاس خبری در این زمینه موفق باشد کارش را به بهترین شکل ممکن انجام داده چون رسالتِ عکاس خبری صرفاً همین  است که حقیقت را نشان دهد بدون قضاوت و دخالت فردی.

-تفاوت عکس خبری و هنری و مستند و خیابانی و اجتماعی چیست؟

عکس ها روایت های بسیار مختلفی را نشان می دهند. عکس های هنری یا عکس هایی که صرفاً خصیصه زیبایی شناختی دارند بحث شان جداست،چون صاحب نظر نیستم،نمی توانم نظری بدهم. عکاسی مدلینگ و تبلیغاتی و صنعتی کارکردهای خاص خود را دارند.

عکاسی خیابانی و مستند صرفا به رویدادهایی چشم می دوزد که از بروکراسی شهری و برگرفته از معماری شهری و نوع زیست مردمان در یک برهه تاریخی باشد یا کشف رویدادهایی که در شهر در جریان است و از چشم ها پنهان. یک عکاس خیابانی در وهله اول به نوع و رفتار مردم یا جای گیری آن ها در قاب توجه دارد مثل عکس های «کارتیه برسون» که بهترین نمونه های عکاسی خیابانی ست.در عکاسی خیابانی زندگی جریان دارد که نتیجه استحاله مراودات اجتماعی مردم با جامعه است لذا عکاس خیابانی در صدد  این است که چگونگی بروکراسی را در جامعه نشان دهد. عکاس خیابانی راویِ چگونگی زندگی مردم در بیرون از خانه است و نوع مواجه آن با حوادثی که غیر قابل پیش بینی اند. اما درعکاسی مستند شما به یک روایتی خاص می پردازید و مسأله به مراتب بسیار رازآلود و کلی هست و عکاس مستند باید این شهود را کشف کند. در عکاسی مستند شما به شکلی از زندگی می پردازید که دور و مهجور مانده است . یعنی به طور اخص می روید تحقیق می کنید،پروپوزال می نویسید.عکاسی مستند پیکار با حقیقت است و روح عکاسی مستند باید در فواصل زمان مختلف به ساختار و شاکله کلی برسد تا بتواند با زبان نمادین سخن بگوید بطوری که احساسات بیننده را برانگیخته کند. 

– وضعیت سرقت عکس یا عکس دزدی چگونه است؟

دزدی های ادبی هنری و عکاسی و .. همیشه بوده و هست. کسانی هستند که در خلق ایده ناتوان هستند و مجبورند از کسانی که ایده های بیشتری دارند چیزهایی را بدزدند و خب این عجیب نیست و همیشه در طول تاریخ هم  بوده. برای سارق هنری کاری نمی شود کرد. باید این فرد به وجدان و شخصیت فرهنگی و تربیت خود بنگرد که ایده ای را به یغما نبرد. زیرا وقتی عکاسی وضعیتی را ثبت می کند برای آن زحمت می کشد و من فکر می کنم تا زمانی که قانون کپی رایت در ایران رعایت نمی شود  با این مشکل مواجه هستیم.

– عکاسان از کجا حمایت می شوند؟ وضعیت درآمدی عکاسی چطور است؟ اصلا می شود به عکاسی به عنوان یک شغل نگاه کرد؟

یک سری عکاسان که تکلیف شان مشخص است ؛ درگیر جشنواره ها هستند  و عکس هایشان را به جشنواره ها ارسال میکنند ضمن اینکه نامی از خودشان به جا می گذارند، از جوایزی که دریافت کرده اند ارتزاق می کنند. اما عکاسان دیگر نیز با رسانه ها و مطبوعات به سختی کار می کنند و من فکر می کنم  پولی که برای حق التصویر می گیرند کافی نیست. شاید برای کسانی که نامی دارند برگزاری کلاس ها و یا ورک شاپ ها خوب یاشد که این هم به صورت دوستی و رفاقتی برگزار میشود.من عکاسی را به عنوان یک شغل نمی بینم  یعنی هنوز به آن حدود صنفی نرسیده. می ماند عکاسانی که در محیط آکادمیک هستند و زحمت می کشند و آموزش می دهند. شاید بتوان پذیرفت که آنها شغلی دارند.

-امروز با وجود گوشی های مختلف آیا میتوان گفت عکاسی آسان شده و آیا این موضوع تهدیدی برای عکاسی هست و یا به نفع عکاسان است؟

اتفاقاً عکاسی با موبایل اصلا کار ساده ای نیست و خب شما خیلی از عکاسان نشنال جئوگرافیک  را می بینید که با موبایل عکاسی می کنند. اتفاقاً عکاسی با موبایل خلاقیت بیشتری را خلق می کند. به خاطر اینکه شما وقتی دوربین را به سوی مخاطب میگیرید و یا با دوربینی بزرگ به سطح شهر می روید سوژه گارد عجیبی دارد و آن رفتار حقیقی در مقابل دوربین عکاسی از دست می رود. ولی در حوزه عکاسی مستند و خیابانی می توانم بگویم که دوربین موبایل چه بسا کار را خیلی زیبا تر کرده . به خاطر اینکه دوربین عکاسی دست هرکسی نمی تواند باشد. با ورود موبایل به زندگی ما اصلا یک انقلاب بسیار بزرگی در حوزه رسانه صورت گرفته و هرکسی می تواند عکاس و یا یک راوی باشد. چون می بینید که دوربین های موبایل امروز مجهز به سیستم هایی هستند که مثل دوربین های (اس ال آر) توانایی ثبت تصویر را دارند و عکاس می تواند به راحتی و بدون واهمه وارد فضایی بشود و با موبایلش عکاسی کند و چه بسا تصاویر بسیار خلاقانه ای را  به وجود آورد . من تصورم نمی کنم که این دو از هم جدا باشند چون ما وقتی تصویری خلاقانه ای را می بینیم دیگر به این فکر نمی کنیم که این عکس با دوربین چند صد میلیونی گرفته شده یا با موبایل. مهم ایده و فکری هست که تولید شده.من عکاسی با موبایل را اتفاقا یک ضرورت بسیار مهم می دانم . همانطور که می دانید در  جشنواره های بسیار مختلف از «عکاسی با موبایل» به عنوان شاخه ای از عکاسی استفاده می شود و جای خودش را پیداکرده و چه بسا تصاویر بسیار خلاقی به وجود آمده که شاید دوربین های گران قیمت نتوانسته اند آن را ثبت کنند آن هم به دلیل واید بودن دوربین های موبایل هست چون یکی از قوانین عکاسی این است که عکاس باید به سوژه خیلی نزدیک باشد و آن حس دقیقی که در آن لحظه  به وجود می آید را ثبت کند و کسانی که با موبایل عکاسی می کنند خیلی خیلی تصاویر خلاقانه ای را به وجود می آورند.

-درمورد جشنواره خانه دوست صحبت کنیم  و در مورد عکس خودتان که در این جشنواره برگزیده شد.

باید بگویم که من اصلا قصد شرکت در این جشنواره را نداشتم . در اینستاگرام جشنواره فراخوان داد و من هشتک عکس را ارسال کردم و عکسم در آنجا برگزیده شد که باعث خوشحالی من شد. جشنواره خانه دوست یکی از جشنواره های معتبری است که این روزها برگزار می شود و من هم خیلی خوشحال شدم که کارم در آنجا دیده شد. ولی با این حال بازهم به جشنواره  ها اعتقادی ندارم  چون فکر می کنم که جشنواره ها ذهنیتی خاص به عکاس می دهد. عکاس باید از هر آن چیزی که فکر می کند مهم است عکاسی کند نه اینکه به دنبال موضوعی خاص برود.

-آسیب  و فرصت شرکت در جشنواره ها چیست؟ اصلا برای جشنواره عکاسی کردن درست است؟ ممکن هست که نگاه عکاس تغییر کند  و دیگر آزادانه نباشد؟ و فقط دنبال اهداف جشنواره باشد؟

ببینید جشنواره ها می تواند فرصت بسیار مناسبی باشد برای عکاسی که نامی ندارد که خودش را به جامعه عکاسان و جامعه هنری معرفی کند . من فکر می کنم که شرکت در جشنواره هایی که با موضوع آزاد هستند بسیار می تواند راهگشا باشد . ولی عکاسی هایی که با موضوع از پیش تعیین شده اند مثل این می ماند که ما موضوعی را مشخص کنیم و بگوییم که در این مورد چیزی بنویسید . همانطور که فروید می گوید هر چه ذهن هنرمند در شکل گیری بک اثر ادبی و هنری در بستر ضمیر ناخودآگاهش اتفاق بیفتد آن اثر هنری بسیار شکیل تر و قابل دفاع تر خواهد بود تا اینکه به دنبال موضوعی خاص بخواهد عکاسی کند و به نظرم آسیب جشنواره ها بیشتر اهمیت خود آن جشنواره و اسپانسر های آن می تواند باشد به خاطر اینکه آنها موضوعی را مشخص می کنند تا به هدفهای خود برسند. این می تواند ذهن جامعه عکاسی و ذهن عکاس را بیمار کند چون حالا یک جایزه ای را در نظر می گیرند و شاعر و یا عکاس و یا هر خالق هنری به جای اینکه به دنبال خلق یک اثر ناب باشد با موضوع سر و کار دارد و این خودآگاه بودن را من زیاد نمی پسندم و یک  آفت بسیار بزرگ برای هنر می دانم و فکر می کنم که عکاسی و هنر هرچه دربستر آزاد و فضای آزاد شکل بگیرد ماندگاری اش بیشتر خواهد شد و دچار تاریخ مصرف نخواهد شد.

 -از شما به خاطر پاسخگویی دقیق تان تشکر می کنم

من هم از حوصله و بردبرای شما خیلی ممنونم

نام:

ایمیل:

نظر:

لطفا توجه داشته باشید: نظر شما پس از تایید توسط مدیر سایت نمایش داده خواهد شد و نیازی به ارسال مجدد نظر شما نیست