• تاریخ: ۱۴۰۲-۰۸-۲۷
  • شناسه خبر: 35639

افول جایگاه نشریات محلی زنجان به دلیل نگاه های اقتصادی و مالی/ اداره ارشاد کیوسک مخصوص نشریات محلی زنجان را بنا کند

از سال ۷۹ به بعد و آن دیدگاه‌هایی که در چاپ نشریه بود که بعضی‌ها نگاه صرفاً اقتصادی و درآمدی داشتند و دلایل دیگر، هیچ نشریه‌ای آن جایگاه امید زنجان را پیدا نکرد.

زینب سودی- سال‌هاست که پیگیر آرشیو نشریات زنجان است و تا پیدا نمی‌کند زنگ می‌زند دفتر نشریه. چند باری تلفنی با او صحبت کرده بودم ولی این بار که آمد دفتر و زبان به‌نقد شرایط موجود در مطبوعات استان گشود، بهانه‌ای برای گفت‌وگوی مفصلی در خصوص فرازو فرود مطبوعات محلی زنجان شد. حسن حسینعلی دبیر ادبیات و تاریخ است و متولد محله حیدریه زنجان در ۱۰ آبان ۵۳ که سال‌ها است مطبوعات استان را مثل یک دوست دنبال می‌کند و بارها گفته که برای معرفی نشریات محلی، اداره ارشاد بایدکیوسک ویژه مطبوعات محلی زنجان را بنا کند. حسن حسینعلی از تاریخ و فرازوفرودهای مطبوعات زنجان می‌گوید. بخش اول این گفت و گو را در این شماره عصرملّت می خوانید:

  • بگذارید ازاینجا شروع کنیم؛ ارتباط شما با نشریات و روزنامه‌ها از کجا و چگونه آغاز شد؟

شاید از سال ۱۳۶۱ من وارد حوزه مطبوعات شدم، با خرید و مطالعه هفته‌نامه کیهان بچه‌ها، بعدازآن هم نهال انقلاب که هفته‌نامه‌ای بود که مال سپاه بود و همین‌طور شاهد کودکان هم که مال بنیاد شهید و در اواخر هم سروش نوجوان و کیهان علمی که نشریه مخصوص نوجوانان بودند را می‌خواندم؛ اما دی‌ماه سال ۶۷ بود که پیام زنجان به‌عنوان نه اولین بلکه دومین نشریه زنجان ولی اولین نشریه بعد از انقلاب منتشر شد.

  • اولی چه بود؟

اولی  «انقلاب زنجان» بود که همان اوایل انقلاب منتشر شد.

  • توسط چه کسی منتشر می‌شد؟

اگر اشتباه نکنم آقای رحمان افشارچی بود. یک مدت کوتاهی انقلاب زنجان منتشر شد. ولی نزدیک به ۹ سال، دیگر ما نشریه محلی نداشتیم.

  • مدیرمسئول پیام زنجان چه کسی بود؟

آقای مصطفی ناصری بود که دو دوره قبل از آن نماینده مجلس بود ولی در آن برهه نماینده نبود. پیام زنجان، آذر ۶۷ منتشر شد ولی من در دی‌ماه ۶۷ آن را خریدم از کیوسک مرحوم حاج صمد سعادتی. شماره‌های اولیه پیام زنجان به شکل ماهانه و چاپش هم به‌اصطلاح سنگی بود. در تهران چاپ می‌شد. دفترش هم همیشه ثابت مانده.

  • پس اولین ارتباط با نشریات را از نوجوانی شروع کردید و بعدش پیام زنجان؟

بله نشریاتی که مخصوص کودکان بودند و بعد نوجوانان، کیهان بچه‌ها و نهال انقلاب و بعدها هم نشریه سروش نوجوان بود که واقعاً یک مجله بسیار وزین بود با هیئت تحریریه قوی. همان هیئت تحریریه کیهان بچه‌ها که مصطفی رحمان دوست و جعفر ابراهیمی و شکوه قاسم نیا و شاعران کودک طراز اول بودند. همه این‌ها وارد مجله سروش نوجوان شدند و بااین‌حال مجله یک حسنش این بود که رمان های نویسنده‌های معروف اروپایی را برای نوجوان تحلیل می‌کرد. سروش نوجوان دقیقاً از فروردین ۱۳۶۷ ماهانه مرتب چاپ می‌شد و من تا سال ۶۹ مخاطب آن بودم.  بعدازآن نشریات نوجوان و کودک زیاد منتشر شد که من دیگر پیگیر نبودم چون در سن جوانی بودم.پیام زنجان را هم نوجوان ۱۴ ساله بودم که مرتب هم تهیه می‌کردم. نزدیک به ۴ سال پیام زنجان تنها نشریه محلی بود.

  • چه چیزی در پیام زنجان بیشتر منتشر می‌شد؟

پیام زنجان که سال اول ماهنامه بود و ۴ صفحه‌ای و بعد دوهفته‌نامه شد. البته در کمتر از یک سال. مطالبی که داشت مثل الان نبود که از خبرگزاری‌ها و از اینترنت باشد. اولاً صفحه‌بندی مشکل بود. مطلبشان تولیدی بود. ضمن اینکه برای ما جذابیت داشت. مثلاً زلزله طارم که درست است در محافل سراسری خبرش پیچید، ولی در پیام زنجان جزئی‌تر بود. یا یکی از حوادثی که در زنجان اتفاق می‌افتاد در پیام زنجان کار می‌شد؛ مثلاً برای ما جالب بود یک دوره‌ای نخست‌وزیر جمهوری آذربایجان «حسن اف» که هنوز آذربایجان مستقل نشده بود، آمد در نماز جمعه زنجان و سخنران قبل از خطبه‌های نماز جمعه بود؛ این درج خبرش در کشور نبود که نخست‌وزیر جمهوری شوروی آذربایجان (آن زمان مستقل نبود) بیاید اینجا سخنرانی کند. یا مثلاً حجت‌الاسلام حکیم، رئیس مجلس اعلای عراق. آمد اینجا و در نماز جمعه زنجان سخنرانی کرد. این‌ها در محافل کشور درج نشد ولی در پیام زنجان پوشش داده شد. یا مثلاً نخستین کنگره علمی و فرهنگی بسیج که اولین نشست آن در زنجان بود و بعد از انقلاب در زنجان اولین کنگره سراسری بود که پوشش داده شد. ولی در نشریه محلی خبرش ماندگار بود و یکسری نوشته‌ها و یادداشت‌های کوچک ادبی هم بود. اصلاً پیام زنجان در آن مرحله، جایی بود برای محک زدن همه نویسندگان استان.

  • شما هم می‌نوشتید؟

نه. تا سال ۷۵ که ۲۲ سالم بود هیچ یادداشتی نداشتم و اولین مطلب من در شهاب زنجان منتشر شد.

  • نشریاتی که بعد از پیام زنجان آمدند کدام بودند؟

چهار سال بعد از پیام زنجان، خردادماه سال ۷۹ بود که امید زنجان منتشر شد. امید زنجان یک نقطه عطفی بود در تاریخ ما. آن زمان که قزوین جزء زنجان بود ما در قزوین دو نشریه داشتیم «ولایت» و «مینودر» که هر دو تا سابقه‌شان از پیام زنجان بیشتر بود. ولایت هم هفته‌نامه بود و مرتب منتشر می‌شد و الان روزنامه شده. ولایت الان یک موسسه انتشاراتی و فرهنگی کلانی شده است. آن زمان امید زنجان که آمد واقعاً خیلی از خلأها را پر کرد؛ یعنی شورای نویسندگانی آمد در امید زنجان که رویکردشان انتقادی بود. این باعث شد که پیام زنجان هم یک تکانی به خودش بدهد و همان سال ۷۲ یعنی یکی دو ماه بعد از امید زنجان، دور جدید پیام زنجان منتشر شد؛ یعنی برای پیام زنجان هم به‌نوعی خوب شد چون رقابت به وجود آمد. یک رقابت سالم و مثبت و پیام زنجان از آن رویکرد قبلی بیرون آمد. یک نقطه عطفی هم در تاریخ زنجان در صنعت نشر، لیتوگرافی حامد بود؛  امید زنجان خودش اینجا چاپ می‌شد، پیام زنجان هم دیگر به تهران نرفت و همین‌جا چاپ شد در لیتوگرافی حامد. بعدها لیتوگرافی‌های زیادی آمدند ازجمله لیتوگرافی نیک و دیگری‌ها.

  • رویکرد امید زنجان چه بود که می‌گویید نقطه عطفی محسوب می‌شد؟

رسالت امید زنجان درج اخبار و مشکلات مردم بود.

  • مدیریتش با کی بود؟

مدیریتش با آقای احمد حکیم پور بود که آن زمان نماینده بود. هم مصطفی ناصری در مجلس نماینده بود و هم ایشان.

  • این‌ها باهم همسو بودند؟

نه‌چندان همسو. اجازه بدهید جلوتر می‌گویم. ولی یک مصاحبه‌ای با آقای حکیم پور کردم که گفته نه من از اول همسو بودم.

 بین پیام زنجان و امید زنجان چهار سالی فاصله بود. دو سال بعدش شهاب زنجان آمد که مال آقای شکوهی بود و رویکردش فرهنگی و تاریخی بود. شورای نویسندگان ثابتی نداشت. آقای شکوهی بودند و خانواده خودشان. این را هم بگویم که آقای شکوهی در مرحله اول پیام زنجان چند سال مدیر داخلی بود. وظیفه‌اش جذب آگهی و این‌ها بود؛ یعنی پیام زنجان سردبیر نداشت. صاحب‌امتیاز مصطفی ناصری بود و بعد در همان دوره دوم آقای رضا میر کریمی همان کارگردان معروف آمد و مدیر داخلی شد. بعدازآن هم مهدی اسکندری مدتی نگذشت که سردبیر پیام زنجان شد و آن زمان هم پیام زنجان تا پایان انتخابات مجلس چهارم به‌نوعی رویکردش راست بود کمی مایل به اصلاحات، آن زمان می‌گفتند چپ. ولی پیام زنجان به‌مرور در جریان سال ۷۵ بعد از انتخابات مجلس پنجم رویکردش را همسو با کارگزاران کرد؛ یعنی تا قبل از آن حتی گاهی سرمقاله‌هایی در پیام زنجان داشتیم که مخاطبشان هیئت تحریریه امید زنجان بودند. اصلاً یکی از مقاله‌هایش به نام “دم خروس یا قسم حضرت عباس” بود که نقطه مقابلش امید زنجان بود ولی هیچ‌وقت مستقیماً رودرروی هم قرار نگرفتند. گاهی طعنه‌هایی مخصوصاً از سوی پیام زنجان بود. من مصاحبه‌ای که با حکیم پور سال ۹۱ داشتم این سؤال را کردم که ایشان گفتند: نه من با مصطفی ناصری همسو بودم. ولی رسماً پیام زنجان یک تیتری منتشر کرد که ” مردم به کاندیداهای سرمایه‌داران رأی ندهند” این سخن مصطفی ناصری در اواخر نمایندگی‌اش بود. خب اینجا اسم شخصی نبود ولی منظورش یکی از نمایندگان اصولگراها بود که ایشان هم شکایت کردند از پیام زنجان، ولی دادگاه ایشان را محق نشناخت، یعنی شاکی را. از آن زمان پیام زنجان با امید زنجان همسوتر می‌شود تا می‌رسد به مهر ۷۵ و با آمدن هاشمی رفسنجانی به زنجان که دومین سفرشان در کسوت ریاست جمهوری بود این همسویی بیشتر شد و جالب است آن زمان امید زنجان دو تا ویژه‌نامه چاپ کرد. یک ویژه‌نامه که برای ستاد استقبال از آقای هاشمی رفسنجانی بود و پیام زنجان و امید زنجان رایگان توزیع کردند و یک شماره هم امید زنجان در کیوسک‌ها توزیع کرد. به‌نوعی آن ویژه‌نامه به شکل رپورتاژ بود ولی امیدزنجان ” جای خالی نمایندگان” را  هم نوشت. این ویژه‌نامه یکی از ویژه‌نامه‌های خوب امید زنجان بود. چون یک خلأ دوساله به خاطر ابطال انتخابات زنجان داشتیم و زنجان نماینده نداشت و یکسری درد دل برای آقای هاشمی آنجا نوشته‌شده بود. جالب است این دوتا ویژه‌نامه نقطه مقابل هم بودند. من با آقای حکیمی پور صحبت کردم که ایشان هم گفتند: آن یکی که رپورتاژ بود. ولی رسالت امید زنجان حرف دل مردم بود.

  • آن موقع که خبری از سایت های خبری و این‌ها نبود؟

نه نبود. اصلاً موبایلی نبود. بحث فضای مجازی و اینترنتی نبود. هنوز زود بود برای این چیزها. یک نشریه خوب و نشریه متمدن نشریه‌ای بود که حروف‌چینی کامپیوتری داشته باشد و بتواند پرینت بکند؛ مثلاً یادم است آقای مهدی اسکندری در سال ۷۶ بود که موسسه حروف‌چینی رشد را خریدند در سعدی وسط. با سه دستگاه یا دو دستگاه کامپیوتر حروف‌چینی یکی از مؤسسات معتبر بود. امید زنجان خودش کامپیوتر حروف‌چینی داشت، ولی پیام زنجان و شهاب زنجان می‌دادند آنجا تایپ می‌شد. این‌ها هم پرینت شده می‌آوردند و باز غلط‌گیری می‌شد. گاهی صفحه‌بندی دستی بود و این‌ها را می‌بریدند. یک صفحه خالی بود که ماکت می‌گفتند. به شکل جدول‌بندی بود؛ مثلاً طول و عرض آگهی یا طول و عرض مطلب. حالا جا نمی‌شد این را قیچی  می‌کردند و مثلاً می‌گفتند بقیه در ستون همین صفحه یا بقیه در سمت چپ. یک کار خیلی مشکلی بود، ولی لذت داشت.

  • شهاب زنجان چگونه بود؟

خب شهاب زنجان تاریخی و فرهنگی بود. زیاد بحث سیاسی نداشت. ضمن اینکه هیئت تحریریه ثابتی هم نداشت. خود حاج‌آقای شکوهی بود با دوتا پسرش. من هم اولین مطلبم در شهاب زنجان بود. شهریور سال ۷۵٫

  • در چه موضوعی بود؟

در مورد زندگی و آثار زین‌الدین زنجانی، ادیب قرن ششم که برای اولین بار معرفی می‌شد. دو ماه بعدازآن، دومین مقاله‌ام در مورد “شهاب‌الدین محمود زنجانی” فقیه و دانشمند قرن هفتم چاپ شد. دی‌ماه ۷۵ یعنی دو ماه بعد من برای اولین در پیام زنجان در صفحه نگارستان ادب و هنر اولین مقاله‌ام را چاپ کردم. بیشتر مقاله‌هایم تاریخی و پژوهشی در مورد شخصیت‌ها و تاریخ زنجان بود. در پیام زنجان و امید زنجان مقطعی دو سه تا مقاله چاپ شد.

  • بعد از پیام زنجان و امید زنجان، نشریات بعدی کی آمدند؟

سال ۷۶ بود که خبر کسب مجوز نشریه «ندای زنجان» با صاحب‌امتیازی و مدیرمسئولی آقای مصطفی ابطحی رئیس وقت دانشگاه آزاد زنجان منتشر شد. ندای زنجان از مهرماه ۷۶ و در ۱۵ شماره چاپ شد که یک ماه هفتگی منتشر شد ولی دیگر توان ادامه نداشت. شاید چون متخصص جذب آگهی نداشت و هیئت تحریریه‌اش متنوع نبود. تا خرداد ۷۷ منتشر شد. بعداً دوهفته‌نامه شد و دیگر در آخرها به فاصله یک ماه منتشر شد. ۱۵ شماره بود و دیگر منتشر نشد و زمانش گذشت. آقای ابطحی هم از زنجان رفتند. یک سال بعدازآن «فردای روشن» با صاحب‌امتیازی آقای بیات و همین‌طور «امین زنجان» با صاحب‌امتیازی آقای جعفر کرمی منتشر شد.

  • شمار نشریات و همین‌طور فروش این نشریات چطور بود؟

ببینید اوج استقبال مردم از نشریه محلی اگر از سال ۷۳ شروع کنیم تا سال ۷۹ مخصوصاً امید زنجان در این مورد رکورددار بود. امید زنجان در چاپ مرحله اول که دوهفته‌نامه شد و بعد به‌مرور هفته‌نامه شد. من یادم هست؛ نیمه دوم سال ۷۳ چندین بار چند شماره چاپ دوم شد و در اوج انتخابات مجلس هم پیام زنجان و هم امید زنجان چاپ دوم شدند. آن زمان که من اطلاع داشتم نشریات حدوداً هرکدام ۵ هزار نسخه تیراژ داشتند. حتی بعداً وزارت ارشاد سال ۷۹ بخشنامه‌ای اجبار کرد که نشریات محلی هم باید تیراژ خود را بنویسند. آن زمان مثلاً امید زنجان و پیام زنجان بالای ۵ هزار نسخه بودند. شهاب زنجان ۴ هزار نسخه تیراژ داشت.

می‌خواهم این را مقایسه کنم. آن زمان شما ۴ هزار نسخه را حساب کنید تازه گاهی این چاپ دوم هم می‌شد. چاپ دوم هم از این لحاظ نه که بیایند این‌ها را در تبلیغات رایگان بین مردم پخش کنند بلکه مردم از کیوسک خرید می‌کردند. من هر چهارشنبه بعد ظهر می‌رفتم. یک‌بار امید زنجان تأخیر داشت. آذر ۷۵ بود. رفتم دفتر امید زنجان گفتند ما اینجا نشریه را تا می‌زنیم. تا کردن نشریه دستی بود؛ یعنی چاپخانه تا نمی‌کرد. گفتند تا صبح نمی‌رسانیم، بیا همین نسخه را بگیر. من گفتم نه من از کیوسک می‌خرم. از آن زمان این اخلاق را داشتم. بعضی شماره‌های امید زنجان خیلی زود تمام شد؛ مثلاً اسفند ۷۳ ویژه‌نامه‌ای که به مناسبت آقای سید احمد خمینی منتشر شد من این را از یک کیوسک اتفاقی پیدا کردم. یعنی در عرض دو- سه ساعت تمام‌شده بود. آن‌هم یک شایعه‌ای شده بود که گفته بودند این را به خاطر برخی مطالب جمع‌آوری کردند. این زود تمام شد. به‌هرحال من یادم هست امید زنجان و پیام زنجان هر دو سال ۷۵ برگشتی نداشتند. مثل الان نبود که یکی مسئول توزیع نشریات باشد. هر نشریه‌ای خودش مسئول توزیع بود. با موتور می‌بردند و تحویل می‌دادند و آن برگشتی‌ها را می‌آوردند. من دقیقاً یادم هست آن زمان به دفتر پیام زنجان و امید زنجان رفت‌وآمد می‌کردم. عضو هیئت تحریریه خاصی هم نبودم و به خاطر علاقه‌مندی بود. در این دو نشریه نسخه برگشت در سال ۷۵ نداشتیم. ولی خب شهاب زنجان می‌ماند، چون افرادی باعلاقه مندی خاصی به حوزه تاریخ و فرهنگ، آن را تهیه می‌کردند و یکی هم اینکه شهاب زنجان دوهفته‌نامه بود و چهار صفحه منتشر می‌شد و معمولاً تک‌رنگ بود. حالا نقطه عطف شهاب زنجان صدمین شماره بود که آن زمان در ۸ صفحه منتشر شد. آن‌هم در آن روز نایاب شد. در مورد یکی از شخصیت‌های معروف یکی از لوتی‌های زنجان مطلبی چاپ کرده بود با عکس.

  • کی بود؟

«ولی اله صیادی» که  «دوی ولی» می‌گفتند. این باعث شد شهاب زنجان در عرض سه ساعت تمام شد. در تابستان سال ۷۹ بود. کتاب‌فروشی رستمخانی این صفحه را کپی کرد و شاید هزارتا فروخت. حالا نقدی هم در این خصوص به شهاب زنجان شد، ولی به‌هرحال یک ابتکاری بود. آن فرد هم به‌هرحال به‌عنوان یکی از شخصیت‌های فولکلوریک است دیگر. شما حساب کنید در تهران چند جلد کتاب نوشته‌شده که فقط در مورد این‌جور شخصیت‌ها است. آن موقع هم مثل الان اینترنت نبود. مردم عکسش را ندیده بودند و فقط شنیده بودند و لطیفه و این‌ها هم ساخته‌شده بود. آن زمان در شهاب زنجان منتشر شد.

آن دوتا نشریه عمرشان زیاد نبود. فردای روشن یک سال بعدش حول‌وحوش شهریور تعطیل شد. امید زنجان هم‌سال ۷۹ یک‌ساله لغو مجوز شد. متأسفانه آن همت دیگر نبود. امین زنجان هم چند ماه بعد فکر کنم تیرماه ۸۰ بود که لغو مجوز شد. یکی از بزرگوارانی که این اواخر در شورای شهر زنجان بودند یک سرمقاله تندی نوشته بود و همین باعث لغو مجوز و توقیف شد. حالا جالب است امین زنجان یک نشریه اصولگرا بود. خیلی هم تند بود. البته آقای جعفری هم یکی از جانبازان و رزمندگان جنگ و نابینا هم بودند. یک انسان بسیار وارسته و بزرگواری هستند.

  • به چه چیزی انتقاد کرده بود؟

به روند جاری. شاید به نظر من بیشتر عنوان سرمقاله حساسیت ایجاد کرده بود. کلاً سال ۷۹ در کشور هم خیلی نشریات تعطیل شدند. در زنجان سه نشریه تعطیل شد. ولی امید زنجان تأثیر خودش را گذاشته بود. یک نسلی از اهالی مطبوعات در امید زنجان پرورش پیدا کردند. رویکرد اولیه امید زنجان با اواخرش خیلی فرق داشت. در رویکرد اولیه امید زنجان بیشتر رزمندگان پایگاه دستغیب مسجد دروازه ارک بود و رفته‌رفته این رویکرد به‌اصطلاح ما چپی‌تر شد و حتی افرادی مثل دکتر محمود درگاهی آمدند در امید زنجان قلم زدند. افرادی مثل غضنفر سفیدگری که قبل از انقلاب از چپی‌ها بود در امید زنجان مطلب می‌نوشت. آقای علیرضا اسکندری که بعداً به روزنامه مردم نو رفت. ولی بعد از تعطیلی امید زنجان به خاطر تعدد نشریات محلی، از سال ۷۹ به بعد و آن دیدگاه‌هایی که در چاپ نشریه بود که بعضی‌ها نگاه صرفاً اقتصادی و درآمدی داشتند و دلایل دیگر، هیچ نشریه‌ای آن جایگاه امید زنجان را پیدا نکرد.

  • پس‌ازاین تعطیلی‌ها، نشریات دیگر با چه رویکردی آمدند؟

اگر به ترتیب بخواهیم در مورد نشریات بگوییم؛ اسفند ۸۰ خبر چاپ سه نشریه آمد. آن زمان اصلاً روزنامه نداشتیم. صدای زنجان هم دوهفته‌نامه بود. البته قبل از صدای زنجان اواخر سال ۷۹ «مردم خدابنده» بود همان «مردم نو» امروزی که به شکل ماهنامه چاپ شد و بعد دوهفته‌نامه شد. بعدازآن صدای زنجان و هم‌زمان با ندای ابهر، بهار زنجان هم منتشر شد. پیام زنجان هم ادامه داشت. درواقع از سال ۷۵ دیگر هفته‌نامه شد؛ یعنی ۸ سال هفته‌نامه نبود. به‌نوعی ندای ابهر دومین نشریه شهرستانی بعد از مردم خدابنده بود.

  • در ابهر هم چیزی منتشر می‌شد؟

در ابهر چند باریک همتی شد که نشریه محلی چاپ شود. یک ندای ابهری آقایی به نام بور بور سال ۷۴ مجوز گرفت ولی چاپ نشد. اسم آن‌هم ندای ابهر بود. یک «میقات ابهر» هم مجوز گرفت بازهم چاپ نشد. تا آقای شعبان ربی که مجوز «ندای ابهر» را گرفت.

  • پس صدای زنجان، ندای ابهر و بهار زنجان آمدند و جایگزین قبلی‌ها شدند؟

این سه تا جایگزین نشریات قبلی شدند. بخش اعظمی از افرادی که در امید زنجان قلم می‌زدند وارد بهار زنجان شدند. بهار زنجان یک مشکلی که داشت این بود که در سه ماه اول سه تا سردبیر عوض شد. اگر بهار زنجان آن روند را ادامه می‌داد شاید یکی پایگاه مهم می‌شد. صاحب‌امتیاز و مدیریت مسئول آن آقای رحمت اله بیگدلی بود. ایشان یک برهه‌ای در پیام زنجان رفت‌وآمد داشتند. خب بعد از جریان اصلاحات، این‌ها همسو بودند. آقای بیگدلی آن زمان بهار زنجان را چاپ می‌کرد. گاهی هم مطالب جنجالی می‌زد. ولی خب دولت، دولت خاتمی بود. این هفته‌نامه مرتب چاپ می‌شد ولی به‌مرور گاهی دوهفته‌نامه می‌شد. دلیلش هم این بود که آن هیئت تحریریه در نشریه ماندگار نبود.

  • همچنان همه نشریات فروششان را داشتند؟

بله. ولی نه به‌اندازه قبل. بعد از سال ۸۰ که آقای خاتمی دومین بار رئیس‌جمهور شد دیگر آن نگاه نسبت به نشریات محلی کمتر شد. توجه مردم به محافل سیاسی کمتر شد.

  • چرا؟

شاید یکی از دلایلش این بود که دیگر تنور داغ انتخابات و رقابت‌ها نبود. چون‌که اصلاح‌طلب‌ها در مجلس و دولت حاکم بودند. دوره قبل جریان اصلاح‌طلبی در حاشیه بود شاید این باعث شده بود. دلیل دومش هم تعدد نشریات بود. این را دیده بودم که بهار زنجان چند بار چاپ دوم شده بود، ولی چون هیئت تحریریه هم ثابت نبود ولی ادامه پیدا کرد تا یک برهه‌ای که دیگر لغو مجوز شد. یک دهه منتشر شد. بعداً بهار رحمت هم منتشر شد ولی دیگر ادامه پیدا نکرد. یک دوره‌ای آقای مهدی اسکندری آمدند آنجا و خیلی هم خوب منتشر می‌شد ولی بعدش به دلایل اقتصادی یا هرچی تیم آقای اسکندری ازآنجا خارج شد و نتوانست ادامه پیدا کند. هم ذهنیت‌ها عوض‌شده و هم دیدگاه‌ها و هم جو حاکم بر جامعه عوض‌شده بود. باید این‌ها را هم در نظر بگیریم. سال ۸۱ و ۸۲ گذشت. در سال ۸۲ مهر زنجان توسط آقای جلیل خانی منتشر شد که اواخر نمایندگی ایشان بود. در مجلس پنجم میان‌دوره‌ای دو سال نماینده بودند و بعد از مجلس مجوز گرفت. یک مدتی منتشر شد و هیئت تحریریه هم‌بارها عوض شد. در این دوره رفته و رفته از سایت ها مطلب می‌گرفتند اوایل دهه ۸۰ .

بخش دوم این مصاحبه طی روزهای آینده منتشر می شود.

نام:

ایمیل:

نظر:

لطفا توجه داشته باشید: نظر شما پس از تایید توسط مدیر سایت نمایش داده خواهد شد و نیازی به ارسال مجدد نظر شما نیست